سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
ابر برچسب ها
وصیت نامه شهدا

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :3
کل بازدید :47459
تعداد کل یاد داشت ها : 55
آخرین بازدید : 103/7/7    ساعت : 2:46 ص
امکانات دیگر
مشرقین و مغربین     

ترجمه تفسیر المیزان

مقصود از مشرقین و مغربین

" رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ" منظور از" دو مشرق"، مشرق تابستان و مشرق زمستان است، که به خاطر دو جا بودن آن دو چهار فصل پدید مى‏آید، و ارزاق روزى‏خواران انتظام مى‏پذیرد.

بعضى‏ هم گفته‏اند: مراد از دو مشرق، مشرق خورشید و مشرق ماه است، و مراد از دو مغرب هم دو مغرب آن دو است.

" مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ" کلمه" مرج به معناى رها و روانه کردن است و ظاهرا مراد از" بحرین- دو دریا" دریایى شیرین و گوارا، و دریایى شور و تلخ است، هم چنان که در جایى دیگر از این دو دریا یاد کرده فرموده:

" وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها".

این دو دریا یکسان نیستند که یکى شیرین و گوارا و نوشیدنش بلا مانع، و این یکى دیگر شور و تلخ است و با اینکه یکسان نیستند شما از هر دو بهره‏مند مى‏شوید، گوشت تازه مى‏خورید، و مروارید و مرجان استخراج نموده آرایش خود مى‏کنید. سوره فاطر، آیه 12.

و در(کتاب) احتجاج از على (ع) روایت کرده که در ضمن حدیثى فرمود: و اما اینکه فرموده:" رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ" منظور از آن مشرق زمستان ، و مشرق تابستان است، آیا این (مطلب) را از دورى و نزدیکى خورشید نمى‏شناسى؟

و در الدر المنثور است که: ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که در تفسیر آیه‏" مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ" گفته: منظور از دو دریا على و فاطمه است، و منظور از برزخ و حائل میان آن دو رسول خدا (ص) است، و در تفسیر آیه‏" یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ" گفته است: منظور از لؤلؤ و مرجان حسن و حسین است‏.

چیزى که هست باید دانست که این تفسیر، تفسیر به باطن است نه اینکه بخواهد بفرماید: معناى بحرین و برزخ و لؤلؤ و مرجان این است.

تفسیر نمونه

درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطه‏اى طلوع و در نقطه‏اى غروب مى‏کند، و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حد اکثر" میل شمالى" آفتاب، و" میل جنوبى" آن در حقیقت‏ دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو مى‏باشد.

بعضى دو مشرق و دو مغرب را در اینجا به طلوع و غروب" خورشید" و طلوع و غروب" ماه" تفسیر کرده‏اند و آن را مناسب با آیه گذشته" و الشمس و القمر بحسبان" مى‏دانند، ولى معنى اول مناسبتر به نظر مى‏رسد، به خصوص اینکه در بعضى از روایات اسلامى به آن اشاره شده است.

از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على ع مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:

ان مشرق الشتاء على حده، و مشرق الصیف على حده، اما تعرف ذلک من قرب الشمس و بعدها؟:

" مشرق (آغاز) زمستان جداگانه است، و مشرق (آغاز) تابستان جداگانه است آیا نمى‏بینى که خورشید در این دو فصل نزدیک و دور مى‏شود (اشاره به بالا آمدن خورشید در آسمان در فصل تابستان و پائین رفتن در فصل زمستان است).

توضیح اینکه: از آنجا که محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویه‏اى در حدود 23 درجه تشکیل مى‏دهد و با همین حال به گرد آفتاب مى‏گردد طلوع و غروب آفتاب دائما متغیر به نظر مى‏رسد و از 23 درجه میل اعظم شمالى (در آغاز تابستان) تا 23 درجه میل اعظم جنوبى (در آغاز زمستان) در تغییر است که مدار اول را مدار" رأس السرطان" و مدار دوم را مدار" رأس الجدى" گویند، و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارد.

از آنچه گفتیم این نکته به خوبى روشن شد که چرا در بعض آیات قرآن آمده است‏ فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ‏:" سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها" (معارج- 40).

زیرا در آنجا اشاره به تمام مشرقها و مغربهاى خورشید در عرض سال است، در حالى که در آیه مورد بحث تنها به نهایت قوس صعودى و نزولى آن اشاره مى‏کند.

در اینکه این دو دریاى شیرین و شور کجاست که بر یکدیگر غلبه نمى‏کنند؟ و این برزخى که میان آن دو قرار دارد چیست؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است، و بعضى تعبیراتى دارند که نشان مى‏دهد وضع دریاهاى زمین‏ در آن زمان براى آنها کاملا مشخص نبوده است، از جمله اینکه گفته‏اند: منظور از این دو دریا دریاى فارس و دریاى روم است، در حالى که امروز مى‏دانیم این هر دو دریا آب شور دارد و برزخى در میان آن دو نیست.یا اینکه گفته‏اند: منظور دریاى آسمان است، و دریاى زمین که اولى شیرین و دومى شور است، در حالى که مى‏دانیم دریایى در آسمان وجود ندارد جز ابرها و بخاراتى که از اقیانوسهاى زمین برمى‏خیزد.یا اینکه گفته‏اند: منظور از دریاى شیرین آبهاى زیرزمینى است، که با آبهاى دریاها مخلوط نمى‏شود، و برزخ میان این دو دیوارهاى این مخازن آنها است.

در حالى که مى‏دانیم در زیرزمین چیزى به صورت دریا کمتر یافت مى‏شود، بلکه ذرات آب در لابلاى ذرات خاک و شن مرطوب مخفى و پنهان است هنگامى که در نقطه‏اى چاه مى‏کنند این رطوبتها تدریجا جمع شده و آب ظاهر مى‏گردد، بعلاوه لؤلؤ و مرجان که در آیات بعد به آن اشاره شده از آبهاى زیرزمینى به دست نمى‏آید.

پس منظور از این دو دریا چیست؟

سابقا در تفسیر سوره فرقان به این واقعیت اشاره کردیم که رودخانه‏هاى عظیم آب شیرین هنگامى که به دریاها و اقیانوسها مى‏ریزند معمولا دریایى از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل مى‏دهند و آب شور را به عقب مى‏رانند و عجب اینکه تا مدت زیادى این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمى‏شوند. در مسافرت با هواپیما در مناطقى که این رودخانه‏ها به دریا مى‏ریزند منظره دریاهاى آب شیرین و شور که در کنار هم قرار دارند و از هم جدا هستند به خوبى از بالا نمایان است، و هنگامى که کناره این آبها به یکدیگر مخلوط شوند آبهاى شیرین تازه جاى آنها را مى‏گیرند، به طورى که این دو دریاى جدا از هم دائما جلب توجه مى‏کند. جالب اینکه به هنگام مد دریا که سطح اقیانوس بالا مى‏آید آبهاى شیرین به عقب رانده مى‏شود، بى آنکه با آب شور مخلوط گردد (مگر در مواقع خشکسالى و کم آبى) و قسمت زیادى از خشکى را مى‏پوشانند، لذا ساحل‏نشینان در این مناطق با مهار کردن این آبهاى شیرین نهرهاى زیادى در منطقه ساحلى به وجود مى‏آورند که به وسیله آن زمینهاى فراوانى مشروب مى‏شود. این نهرها که از برکت جزر و مد ساحلى و تاثیر آن در آب این نهرها به وجود مى‏آید در شبانه‏روز دو بار از آب شیرین پر و خالى مى‏شود، و وسیله بسیار مؤثرى براى آبیارى مناطق وسیعى هستند.

در باره این دو دریا تفسیر جالب دیگرى از ناحیه بعضى گفته شده که منظور از آن احتمالا جریان" گلف استریم" است که شرح آن را به خواست خدا در نکات ذیل همین آیات بیان خواهیم کرد.

گلف استریم، و رودهاى عظیم دریایى!

اگر تعجب نکنید در سراسر اقیانوسهاى جهان رودهاى عظیمى در حرکت است که یکى از نیرومندترین آنها" گلف استریم" نام دارد.

این رود عظیم از سواحل آمریکاى مرکزى حرکت مى‏کند و سراسر اقیانوس اطلس را مى‏پیماید و به سواحل اروپاى شمالى مى‏رسد.

این آبها که از مناطق نزدیک به خط استوا حرکت مى‏کنند گرم هستند، و حتى رنگ آنها گاه با رنگ آبهاى مجاور متفاوت است، و عجب اینکه عرض همین رود عظیم دریایى (گلف استریم) در حدود 150 کیلومتر، و عمق آن چند صد متر مى‏باشد! سرعت آن در بعضى از مناطق به قدرى است که در یک روز 160 کیلومتر راه را طى مى‏کند.

تفاوت درجه حرارت این آبها با آبهاى مجاور در حدود 10 تا 15 درجه است، و لذا حاشیه غربى آن را دیوار سرد مى‏نامند.

" گلف استریم" بادهاى گرمى به وجود مى‏آورد، و مقدار قابل توجهى‏ از حرارت خود را به طرف کشورهاى شمالى قاره اروپا مى‏برد، و هواى آن کشورها را بسیار مطبوع مى‏کند، و شاید اگر این جریان نبود زندگى در آن کشورها بسیار سخت و طاقتفرسا بود.

باز تکرار مى‏کنیم" گلف استریم" یکى از این رودهاست، و در آبهاى پنج قاره جهان نظیر این جریان دریایى فراوان است.

و عامل اصلى آن تفاوت حرارت منطقه استوایى زمین و مناطق قطبى است که این حرکت را در آب دریاها به وجود مى‏آورد.

این موضوع را با یک تجربه ساده مى‏توان دریافت: اگر ظرف بزرگ آبى داشته باشیم در یک طرف آن قطعه یخى قرار دهیم، و در طرف دیگر قطعه آهن داغى، و روى سطح آب کمى کاه بریزیم، مى‏بینیم جریانى در سطح این آب پیدا مى‏شود و آبها آهسته از آن منطقه گرم به سوى منطقه سرد حرکت مى‏کنند، عین این ماجرا در کل دریاهاى جهان روى مى‏دهد، و سرچشمه پیدایش این رودهاى دریایى است.

عجب اینکه این رودهاى عظیم دریایى با آبهاى اطراف خود کمتر آمیخته مى‏شوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت مى‏پیمایند و مصداق" مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ‏" را به وجود مى‏آورند! و از آن جالبتر اینکه در محل برخورد این آبهاى گرم با آبهاى سرد مجاور، پدیده‏اى رخ مى‏دهد که براى انسان بسیار پر سود است، زیرا در محل تقاطع این آبهاى گرم و سرد یک نوع حالت بى حسى یا مرگ دستجمعى براى حیوانات ذره‏بینى که در میان آب معلق هستند به وجود مى‏آید، و از این راه ماده غذایى فراوان و بى حساب جمع مى‏شود که سبب جلب دسته‏هاى بزرگ ماهیان مى‏گردد، و به این ترتیب این منطقه یکى از بهترین مناطق صید ماهى در کره زمین است‏.

و لذا یکى از تفسیرها براى آیات فوق همین است و منافاتى با سایر تفسیرها ندارد و جمع میان همگى ممکن است.

 



      
امامت مفضول     

بسیاری از اهل تسن معتقدند امام علی علیه السلام از نظر فضائل از همه ی صحابه ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جمله خلفای سه گانه بالاتر است ولی باز هم خلفاء را غاصب حق امام نمی دانند چرا؟

چون می گویند پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله هرگز ایشان را به امامت منصوب نکردند و امر خلافت را به عهده ی خود امت واگذار کردند تا خودشان با شورا یک نفر را انتخاب کنند.

بر عکس شیعه معتقد است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موارد متعدد و مکرر امام علی علیه السلام را به امامت منصوب کردند و در این باره از امت برای ایشان در غدیر بیعت گرفتند و در همان غدیر پیامبر به مردم امر کردند که بیایند و امارت بر مومنین را بر ایشان تبریک بگویند و ایشان را  امیر المومنین خطاب کنند.

اهل تسنن تمام متونی را که از پیامبر در این باره رسیده  یا نمی پذیرند و یا توجیه می کنند. آیاتی که در وصف امیرالمومنین نازل شده را یا در شان ابوبکر و ... میگویند و یا مفید امر خلافت نمی دانند.

در اینکه چرا شورا امیرالمومنین را با اینکه ایشان افضل بوده انتخاب نکرد میگویند هرچند او افضل بود ولی مردم بغض امام علی علیه السلام را به دل داشتند و امارت او را نمی پذیرفتند لذا شورا اینگونه تصمیم گرفت.

اما از این قیل و قال ها که بگذریم شیعه میگوید امامت فقط خلافت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در امر حکومت نیست بلکه خلافت ایشان در تبیین احکام و تفسیر قرآن و ولایت تکوینی ایشان نیز می باشد. شیعه معتقد است در هر زمانی یک انسان کامل در زمین وجود دارد که واسطه ی فیض الهی به سوی مخلوقات است و با رفتن او فرد دیری جانشین او خواهد شد. اولین این انسان های کامل حضرت آدم علیه السلام و آخرین ایشان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.دلیل این ادعا آیه ی 30 سوره ی بقره است:

و اذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه

و هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت من می خواهم بر روی روی زمین جانشینی برای خود قرار دهم.

مسلما این جانشینی موقتی نخواهد بود.

پس اگر اهل سنت افضلیت امیر المومنین را بر دیگر اصحاب رسول اکرم بپذیرند که می پذیرند امامت به این معنا جز بر قامت او سزاوار دیگری نیست و اصولا اهل سنت در مورد خلفا چنین امامتی را که شیعه تبیین می کند قائل نیستند.



      
<      1   2