یکی از هادیان سیاسی می گفت:
در جلسه ای برای بسیجیان صحبت کردم. در آخر گفتم: شماره ی من هم این است هرکس هر وقتی از شبانه روز کار یا سوالی داشت درخدمتم.
هنوز یک ساعت نگذشته بود که یکی زنگ زد. من هم خوشحال شدم و گفتم :الو بفرمایید. طرف گفت: الو آقای فلانی هنوز در ساختمان بسیج هستید؟ گفتم: بله. گفت : من توی دستشویی گیر کردم در بسته شده لطفا بیایید مرا بیرون بیارید.