اولی می خواست خبر مرگ پدر دومی را بدهد.

به او گفت: ماشین رفت  روی دست بابات!

دومی کمی هول کرد و گفت: خب دیگه چیزیش نشده؟ سالمه؟

اولی گفت: نه فقط دستش زیر سرش بود!