کلاس سوم راهنمایی آخرین درس انشاء توی کتاب یک صفحه ی خالی گذاشته بود.

می دونی موضوعش چی بود؟ یادت هست؟

بالای صفحه نوشته بود: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

یه بار کتاب برادرم رو برداشته بودم ورق می زدم به این صفحه که رسیدم یهو جا خوردم!!!

توی اون صفحه ی سفید یه جمله یا بهتر بگم یه بیت شعر نوشته بود که هر وقت یادم می افته خنده ام می گیره.

برادرم نوشته بود:

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست

خام بدم پخته شدم سوختم