از مسجد اموی که خارج شدیم آرام آرام به صورت پیاده به طرف هتل حرکت کردیم و از قلعه ی دمشق عبور کردیم. این قلعه تعجب هر بیننده ای را به خود جلب می کند، بسیار جای باستانی و دیدنی است، دیوارهای سنگی و بسیار بلند و قدیمی دارد.

به هر حال به هتل آمدیم  و ناهار را خوده و بعد از نماز و استراحت ساعت 3:30 بعد از ظهر راهی حرم حضرت زینب  سلام الله علیها شدیم.

حرم حضرت زینب  سلام الله علیها در کنار شهر دمشق قرار دارد و حدود 20 دقیقه با اتوبوس راه است. در یکی از خیابان های فرعی مجاور صحن، اتوبوس توقف کرد و مسافران پیاده شده و به طرف حرم حرکت کردند. آرام آرام به صحن و سرای حضرت زینب سلام الله علیها نزدیک می شدیم و قلب ها از جا کنده شده و صبر و قرار از کف داده بودیم. اشک بی اختیار از دیده ها سرازیر بود و صدای ناله و زاری فضا را پر کرده بود. پس از اذن دخول وارد حرم شدیم نمی دانم چقدر طول کشید که دستم به ضریح حضرت زینب سلام الله علیها بود و درد دل می کردم ، الان هم که در حرم نشسته ام و قلم بر روی کاغذ می گذارم بغض در گلویم پیچیده و اشک در چشمانم حلقه زده  است. تو گویی همه ی صحنه ی کربلا در جلوی چشم هر زائری ظاهر می شود و مظلومیت آل پیغمبر و علی علیهم السلام کاملا آشکار می گردد. سپس مشغول زیارت نامه خواندن شده و کم کم به اذان مغرب نزدیک شدیم. در آن طرف صحن حضرت زینب سلام الله علیها مسجدی بود که برای ادای نماز مغرب و عشا به آنجا رفتیم  و جمعیت بسیار زیادی که همه ایرانی بودند به صف ایستاده و نماز را خواندیم. همه هم زبان و ایرانی تو گویی اینجا تهران است. و ضمنا بگویم که گنبد و نمای بیرون گنبد حضرت زینب سلام الله علیها شب ها شبیه گنبد حضرت امام خمینی رحمه الله  علیه در تهران است فقط در دو طرف گنبد حضرت زینب سلام الله علیها دو مناره است که گنبد حرم امام خمینی چهارمناره دارد. بعد از نماز مغرب و عشا دعای کمیل خواندیم که بسیار با شکوه و زیبا بود و ما هم در آن شرکت کردیم.

ادامه دارد...

در کنار حرم حضرت زینب سلام الله علیها شور و حال خوشی داشتیم. راهنما می گفت غار اصحاب کهف هم در نزدیکی دمشق است که می توانید خودتان جداگانه بروید و ببینید ضمنا قبر شهید دکتر علی شریعتی هم  در نزدیکی حرم حضرت زینب سلام الله علیها بود که ما هنوز موفق به دیدن آن نشده ایم. انشاء الله روزهای بعد قرار است که برویم و بر سر تربت دکتر شریعتی حاضر شویم.

کم کم ساعت 7 شد و طبق وعده ای که کرده بودیم همه سوار اتوبوس شده به طرف هتل  حرکت کردیم ولی دل ما در مرقد حضرت زینب سلام الله علیها بود و جسم ما به طرف شهر حرکت می کرد. تا نیمه ی راه که به طرف منزل می آمدیم من اشک می ریختم انشاءالله که خدا کمک کند و در روزهای آینده باز بتوانیم مرقد حضرت زینب سلام الله علیها را زیارت کنیم انشاءالله!

امروز چهارم آبان و روز سوم ورود ما به دمشق است. ساعت 3:30 صبح از خواب بیدار شدیم و به طرف حرم حضرت رقیه سلام الله علیها سوار بر اتوبوس به راه افتادیم وقتی به حرم رسیدیم هنوز حدود نیم ساعت به اذان صبح مانده بود و جای همه ی دوستان خالی بود.

همین که کفشهایمان را در آوردیم تا به کفشداری دهیم دیدیم که مسئول کفشداری هنوز نیامده و مردم معطل مانده بودند. من به اتفاق آقای محمد حسینی وارد کفشداری شدیم و چند دقیقه کفشدار حضرت رقیه سلام الله علیها! کفش ها را می گرفتیم و شماره می دادیم. این لحظات برای من بسیار لذت بخش بود.

سپس به داخل حرم رفتیم و زیارت کردیم و نماز شبی و  زیارتنامه ای و خلاصه حال بسیار خوشی که  آن را به قلم و زبان نمی توان وصف کرد. چه بگویم که شرح آن را فقط باید از نزدیک دید و باور کرد.

کم کم به اذان صبح نزدیک شدیم و مردم در صف های بزرگ آماده ی نماز می شدند. اذان صبح را گفتند و همه به نماز ایستادیم. بعد از نماز چون روز جمعه بود دعای ندبه شروع شد. چه دعایی! آنقدر با عظمت و با شکوه بود که در و دیوار ناله می زدند و صدای ضجّه ی زنان و مردان به آسمان بلند بود. بعضی ها روز آخر اقامتشان در دمشق بود که چون زیارت وداع را می خواندند خیلی گریه می کردند و عقده ی دلشان را برای حضرت رقیه سلام الله علیها می گشودند. خلاصه هرکس سر در گریبان خود داشت و درد دل خود را با خدا زمزمه می کرد. هرچه بخواهم آن صحنه را تعریف کنم حتی گوشه ای از آن عظمت و معنویت را نمی توانم بنویسم پس از پایان نماز برای توسعه ی حرم حضرت رقیه سلام الله علیها و برای تهیه ی وسائل گرم کننده و خنک کننده حرم از مردم خواستند که کمک کنند. همه با جان و دل پول می دادند زنها النگو و حلقه ی ازدواجشان را در طبق اخلاص گذاشته و هدیه می کردند.

ساعت 6:30 گذشته بود که برخاستیم و  کم کم آماده ی رفتن به منزل شدیم. از حرم که بیرون آمدیم نم نم باران  هوا را لطیف و خنک کرده بود و چون اتوبوس رفته بود ما به اتفاق همسفران دیگر که هفت هشت نفر بودند پیاده عازم هتل شدیم.

امروز چون جمعه است قرار است که به حرم حضرت زینب سلام الله علیها و زیارت و همچنین نماز جمعه که در کنار حرم حضرت زینب سلام الله علیها بر قرار می شود برویم انشاءالله!

ساعت 9 صبح اتوبوس ها جلوی درب هتل ایستاده بودند و ما همگی سوار شده، به طرف حرم حضرت زینب سلام الله علیها حرکت کردیم.