احادیث نوروز
احادیثی که درباره ی نوروز است به دو دسته تقسیم می شوند برخی نوروز را تأیید و برخی آنرا رد می کنند. از آنجا که رد یا قبول احادیث از توان این حقیر خارج است پس از ذکر احادیث نظر صاحب نظران و علما را بیان خواهم کرد.
احادیث موافق:
1- ابراهیم کرخی میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم از مردی که کشتزار بزرگی دارد و هنگام مهرگان یا نوروز مردم برای او هدیه می آورند تا با این هدیه به او نزدیک شوند. امام فرمودند: آیا آنها نماز می خوانند؟ عرض کردم: بله! امام فرمودند: پس باید هدیه شان را قبول کند و متقابلا هدیه ای به آنان بدهدالخ.[1]
2- وَ أُتِیَ عَلِیٌّ (ع) بِهَدِیَّةِ النَّیْرُوزِ فَقَالَ (ع) مَا هَذَا؟ قَالُوا: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! الْیَوْمُ النَّیْرُوزُ! فَقَالَ (ع): اصْنَعُوا لَنَا کُلَّ یَوْمٍ نَیْرُوزاً.[2]
برای امام علی(علیه السلام) هدیه ای آوردند. امام فرمودند: این چیست؟ عرض کردند: به مناسبت نوروز است. امام فرمودند: هر روز را برای ما نوروز کنید.
در کتاب دعائم الاسلام آمده که برای حضرت فالوده آوردند و در ادامه ی حدیث آمده هر روز ما را نوروز کنید یعنی در راه اسلام هدیه بدهید و به دیدار هم بروید.[3]
3- رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ (ع) نَیْرُوزُنَا کُلُّ یَوْمٍ.[4]
از امام علی(علیه السلام) روایت شده است که هر روز ما نوروز است.
معلی بن خنیس می گوید: در نوروز نزد امام صادق رفتم. امام فرمودند: این روز را می شناسی؟ عرض کردم: فدایت گردم این روزی است که پارسیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. امام فرمودند: قسم به کعبه این روز روزی قدیمی است که برایت بیان می کنم. گفتم آقای من علم این امر که نزد شماست برای من از دنیا محبوبتر است. پس امام فرمودند: ای معلّی! همانا نوروز روزی است که خدا از بندگان پیمان گرفت تا او را بپرستند و به چیزی شرک نورزند و به رسولان و حجتهای او و ائمّه ایمان بیاورند. نوروز اولین روزی است که خورشید طلوع کرد و بادها وزید و گلها رویید و کشتی نوح بر کوه جودی نشست و در این روز خدا هزاران نفری را که از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خدا به آنان فرموده بود بمیرید زنده گردانید و در این روز جبرئیل به پیامبر نازل شد و پیامبر علی را بر دوش خود نشاند تا اینکه بتهای قریش را از بالای کعبه به زیر انداخت و شکست و ابراهیم نیز در این روز چنین کرد و در این روز پیامبر به اصحابش امر کرد تا با علی بر امارت مومنین بیعت کنند و روزی است که پیامبر علی را به وادی اجنه فرستاد و او برای پیامبر از آنان بیعت گرفت و در این روز برای بار دوم با امیر المومنین بیعت شد و در این روز علی بر اصحاب نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت و قائم ما و ولات امر ما در این روز قیام می کنند و در این روز قائم بر دجال پیروز می شود و او را در زباله دانی کوفه به دار می آویزد و نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن انتظار فرج را داریم، چون آن از روزهای ما و شیعیان ماست! عجمان آن را حفظ و شما آن را ضایع کردید. پیامبری از انبیاء از خداوند پرسید: خدایا این قوم را چگونه زنده کردی؟ خدا به او فرمود: امروز بر قبورشان آب بریز و آن روز اولین روز از سال پارسیان بود پس زنده شدند و آنان سی هزار نفر بودند؛ و اینگونه بود که آب ریختن در نوروز سنت شد.[5]
علامه مجلسی بعد از ذکر این خبر می فرمایند: روایت معلّی قوی تر و مشهورتر از روایت مذکور در مناقب است (که منصور امام کاظم(علیه السلام) را وادار به جلوس در نوروز می کند). به علاوه که روایت مناقب شرایط حجیت را دارا نیست.
4- محدث نوری نیز در مستدرک الوسائل زنده شدن مردگان در نوروز را نقل می کند.[6]
ب- احادیث مخالف:
1- بخاری که از علماء اهل سنت است در تاریخ کبیر خود این حدیث را ذکر کرده است:
انَّ علیا کان لایَقبَلُ هدیةَ النیروزِ.[7] امام علی (علیه السلام)هدیه ی نوروز را نمی پذیرفتند.
2- منصور عباسی (لعنه الله) نزد امام کاظم (علیه السلام) آمد و به ایشان گفت که در نوروز جلوس کنند تا مردم بیایند و این روز را به ایشان تبریک بگویند و هدایایی را که می آورند بگیرند. امام فرمودند: من اخبار جدم را بررسی کرده ام و چیزی درباره ی این عید نیافته ام و این سنت پارسیان است و اسلام آن را محو کرده است و من به خدا پناه می برم که آنچه را که اسلام محو کرده احیا کنم. منصور عرض کرد: این سیاست را فقط برای لشکریان می کنم پس شما را به خدا می خواهم که جلوس فرمایید. پس امام جلوس کردند الخ.[8]
همچنانکه ذیل حدیث معلّی بن خنیس ذکر شد علامه مجلسی این روایت را معارض با روایت معلّی می داند و روایت معلّی را ترجیح می دهد.
به علاوه سخنان علماء شیعه که در شماره های بعد خواهد آمد نشانگر این است که آنها روایت معلی را مورد نظر قرار داده اند و بر اساس آن به استحباب روزه ی نوروز فتوا داده اند و این روز را روز مهمی می دانند و در روایت اخیر به علاوه بر ضعف سند احتمال تقیه می دهند.
[1]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 141. من لایحضره الفقیه،ج3،ص300.
[2]- من لایحضره الفقیه،ج3،ص300.وسائل،ج17،ص288. تهذیب الاحکام،ج6، ص378.
[3]-دعائم الاسلام ابو حنیفه مغربی،ج3،ص 326.
[4]- من لایحضره الفقیه،ج3،ص300.
[5]-بحار الانوار،ج56،ص91. وسائل،ج8،ص172.
[6]-مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج6، ص: 354
[7]-تاریخ کبیر، بخاری، قسم اول جزء اول،ص414.
[8]-بحارالانوار،ج95،ص419.و ج48،ص108. المناقب ج 4 ص 318.