سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وبلاگ
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
ابر برچسب ها
وصیت نامه شهدا

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :26
بازدید دیروز :3
کل بازدید :47613
تعداد کل یاد داشت ها : 55
آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 8:30 ص
امکانات دیگر
حکایت: خنده ی تاریخی     

 

گویند: شخصی هیچ وقت نمی خندید. یکبار خندید لبش ترک خورد!

 



      
حکایت: ترمز     

اولی ترمز ماشینش برید و زد به جلویی.

بعد از پیاده شدن و معذرت خواهی گفت: ترمز بریدم. دومی هم بخشید.

دوباره که سوار شدند اولی حواسش نبود ترمز نداره دوباره گاز داد و زد به جلویی!

سرش رو از ماشین آورد بیرون و گفت: چیزی نشده داداش منم! برو!



      
حکایت: خبر مرگ     

اولی می خواست خبر مرگ پدر دومی را بدهد.

به او گفت: ماشین رفت  روی دست بابات!

دومی کمی هول کرد و گفت: خب دیگه چیزیش نشده؟ سالمه؟

اولی گفت: نه فقط دستش زیر سرش بود!



      
نا امیدی ممنوع!     

قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم!

لا تقنطوا من رحمه الله!

ان الله یغفر الذنوب جمیعا!!!

بگو ای بندگان من که در ظلم به خود با گناه زیاده روی کرده اید!

از رحمت الهی نا امید نشوید.

خدا همه ی گناهان را می آمرزد!!!

.

.

.

.

.

واقعا خدا اینقدر مهربونه و من ا....

.

.

.

.

.

و من اینقدر نا مهربون...

خدایا مرا ببخش...

استغفرالله ربی و اتوب الیه!

 



      
سگهای خر!     

گفتم: چقدر راننده های این منطقه بد رانندگی می کنند! از اول جاده تا حالا 10 تا سگ رو دیدم کنار جاده لت و پار شده بودند!

بابام گفت: البته معلومه که سگهاشون هم خیلی خرند و حواسشونو جمع نمی کنند!!!



      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >